آمرانه بدون حضور مردم

آبان روزگار| محیط‌زیست، مفهومی جهانی در سده‌های اخیر به شمار آمده و حفاظت از آن، جنبش‌هایی بزرگ به‌ویژه در یک سده اخیر پدید آورده است. آشنایی و هم‌نشینی انسان با طبیعت پیرامون البته به دیرینگی زیست او در این پهنه خاکی است؛ او از زمانی که زیست خود را بر زمین آغازید، خواسته یا ناخواسته، پیوندی دوسویه با طبیعت یافت. اما این پیوند در روزگار متاخر، همچون بسیاری دیگر از گستره‌های تمدن نوین بشری پس از روزگار صنعتی‌شدن، ساختار و سازمانی دگرگونه یافت؛ «طبیعت» در پی دست‌اندازی‌های صنعتی و غیرطبیعی انسان، به مفهوم «محیط‌زیست» پوست انداخت و در جامعه جهانی به جایگاه یک «مسأله» رسید؛ مسأله‌ای که با بی‌تدبیری‌های بسیار به یک «بحران» در روزگار کنونی درآمد. پژوهشگران در گستره‌های گوناگون دانش‌های نوین طبیعی کوشیده‌اند به مفهوم محیط‌زیست و مسأله حفاظت از آن بپردازند. اما این پرداخت و رویکرد در گستره علوم انسانی چندان در نظر نیامده است. اما تاریخ، با نگرشی نو می‌تواند پیوندی میان این دو گستره پدید آورد. پژوهش‌های نو در گستره تاریخ اجتماعی ایران، مسیری تازه در بررسی‌های تاریخی در ایران می‌گشایند. گذر از کلیشه‌های تکرارپذیر در پژوهش‌های تاریخی، دست‌مایه دگرگونی‌های بسیار در روزگار کنونی بر پایه آگاهی‌های تاریخی می‌تواند به شمار آیند.
دکتر مهدی رفعتی‌پناه، دانش‌آموخته دکترای تاریخ ایران اسلامی در دانشگاه شهید بهشتی است. او در ‌سال 1395 از رساله دکترای خود با موضوع «تاریخ تحلیلی سیاست‌های محیط‌زیستی دولت ایران (1335 تا 1357)» دفاع کرده است. این پژوهش نو در گستره تاریخ ایران معاصر به‌ویژه در زمینه‌های اجتماعی و توسعه، دستاوردهایی جذاب درباره چگونگی شکل‌گیری مفهوم «محیط‌زیست» در ایران یک سده اخیر، همچنین شیوه کنش‌های دولت و جامعه در برابر طبیعت پیرامون، از روزگار دیرینه تا زمان پیدایش و شکل‌گیری این مفهوم در جهان و ایران پیش‌روی گذارده است.  این پژوهشگر نگرشی منتقدانه نسبت به کنش‌های دولت در این زمینه به‌ویژه نسبت رفتارهای دولت در زمینه محیط‌زیست با مفهوم توسعه پایدار دارد. از نگاه این پژوهشگر تاریخ، پایه‌های بنای حفاظت  از محیط‌زیست در ایران، چه در چارچوب دولتی و چه در دهه‌های پیاپی تا روزگار کنونی پیوستگی کوشش‌های مردمی، بر بستری نادرست استوار شده و این مسأله گسترش یافته است. گفت‌وگو با مهدی رفعتی‌پناه، تصویری روشن از رویارویی دولت و مردم ایران با محیط‌زیست و مسأله حفاظت از آن در میانه دهه‌های 30 تا 50خورشیدی، از دریچه پژوهش «تاریخ تحلیلی سیاست‌های محیط‌زیستی دولت ایران (1335 تا 1357)» می‌نمایاند.
او در بخشی از این پژوهش درباره شیوه رویارویی دولت ایران در روزگار پهلوی دوم با مسأله‌های محیط‌زیست می‌نویسد «نگاه دولت به فرآیند مدرنیزاسیون از طریق برنامه‌ریزی دستوری و الزام‌آور در چارچوب مدل نهادی سیاستگذاری، بدون در نظر گرفتن الزامات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مدرنیزاسیون مشکلات فراوانی را نه‌تنها در امر حفاظت از محیط‌زیست که در بخش‌های مختلف جامعه به وجود آورده بود. مدل نهادی و ماهیت دستوری برنامه‌ریزی توسعه در ایران در کنار ماهیت استبدادی دولت، عاملی مهم و موثر در عدم‌مشارکت عمومی فعال و حضور گسترده مردم در امر حفظ و حراست از محیط‌زیست به شمار می‌آید.»  پژوهش «تاریخ تحلیلی سیاست‌های محیط‌زیستی دولت ایران (1335 تا 1357)» به چه محورها و مسائلی می‌پردازد؟
مسأله‌های این پژوهش، پیرامون دو محور بررسی شده‌اند. نخست این‌که ایران در دوره پهلوی، تجربه دولت مطلقه شبه‌مدرن را از سر می‌گذراند. این دولت بر پایه دیوان‌سالاری، دربار، ارتش و در رأس آن شاه سازمان می‌یافت و می‌کوشید پروژه نوسازی یا مدرنیزاسیون را از راه این عامل‌ها پیش برد. دولت بدین‌ترتیب با بهره‌گیری از سازمان‌هایی گوناگون و روبه‌افزایش، نظام گسترده و فربه اداری پدید آورده بود که کارایی نداشت و هر چه فربه‌تر می‌شد، کارایی‌اش کاهش می‌یافت. دولت مطلقه شبه‌مدرن همچنین با اقتدارگرایی ویژه، از نظام قانون‌گذاری همچون ابزاری برای مشروعیت‌بخشی به سیاست‌هایش بهره می‌گرفت. چنان دولتی از این‌رو چندان روی جامعه حسابی نمی‌کرد و خود را متولی همه گستره‌های جامعه می‌پنداشت. این وضع در زمینه مدیریت و حفاظت از محیط‌زیست نیز به چشم می‌خورد که موجب می‌شد مردم با سیاست‌های دولتی در این گستره چندان همراهی نکنند. دومین محور پژوهش، هماهنگی و وابستگی سیاست‌های گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و کشاورزی با سیاست‌های محیط‌زیستی است. مفهوم «توسعه پایدار» برای بیان این هماهنگی به کار می‌آید. این پژوهش نشان می‌دهد دولت ایران چگونه بدون توجه به پیامدهای سیاست‌گذاری بخش‌های گوناگون بر محیط‌زیست، به سیاست‌گذاری گسترده روی آورده بود. مثلا حفر چاه‌های عمیق یا سیاست‌های مربوط به آلودگی هوا، نمونه‌هایی از توسعه ناپایدار به شمار می‌آیند؛ دولت آیین‌نامه جلوگیری از آلودگی هوا را تصویب می‌کرد، اما شمار خودروها و آلاینده‌های هوا هر روز افزایش می‌یافت. شهرسازی نامناسب نیز در کنار این دگرگونی‌های آسیب‌زا، افزایش آلودگی هوا را در پی می‌آورد. افزایش شمار خودروها در ایران به‌ویژه در تهران، با ساخت‌وساز راه‌ها، جاده‌ها و خیابان‌ها هماهنگی نداشت، به همین دلیل در چارچوب این سبک نامناسب شهرسازی، مصرف سوخت خودروها در خیابان‌های شهرها به دلیل سرعت اندک افزایش می‌یافت. بر پایه پژوهشی در‌ سال 1357 خورشیدی، سرعت خودروها در لس‌آنجلس آمریکا سه برابر سرعت نمونه‌های موجود در تهران بوده است. سرعت خودرو -تا 70 یا 80 کیلومتر بر ساعت که مصرف پایین سوخت را همراه دارد- هرچه بیشتر باشد، میزان مصرف سوخت در دقیقه یا در هر کیلومتر کاهش می‌یابد. یافته‌های آن پژوهش نشان می‌داد یک خودروی چهار سیلندر در تهران در 60 کیلومتر راه در یک روز، دست‌کم چهار برابر بیش از همان خودرو در لس‌آنجلس سوخت مصرف می‌کرد. افزایش مصرف سوخت نه‌تنها آلودگی هوا در پی می‌آورد که عاملی برای افزایش بیماری‌های ریوی، قلبی و سرطان‌های گوناگون بود. پژوهشگران در آن پژوهش هشدار داده بودند با پیوستگی آن وضع در‌ سال 1357 خورشیدی، شهروندان تهرانی آینده‌ بسیار تاریکی در زمینه سلامت جسمانی خواهند داشت.


 چرا این بازه زمانی برای بررسی مسأله برگزیده شده است؟
محیط‌زیست، یک مفهوم جدید و مدرن است. این مفهوم تا چند دهه پیش وجود نداشت و نخست، در غرب شکل گرفت. محیط‌زیست به مفهوم جدید، بار ویژه معنایی دارد که بر پایه آن، پیوند انسان با محیط پیرامونش، دوسویه شناخته شده و گونه‌ای هم‌زیستی را به یاد می‌آورد. هم‌زیستی انسان و طبیعت البته تا پیش از انقلاب صنعتی، بر پایه احترام انسان به طبیعت استوار بود. ترس انسان از طبیعت موجب این احترام می‌شد. اما نگاه بشر به محیط پیرامون با آغاز انقلاب صنعتی دگرگون شد و آن را یک شی مانند هر پدیده دیگر پنداشت که در خدمت پیشرفت انسان باید باشد. وضع محیط‌زیست و طبیعت در ایران نیز پیش و پس از آغاز فرآیند نوسازی، همین‌گونه بود. هماهنگی انسان و محیط که پیش از آن پدیدار بود، با آغاز مدرنیزاسیون برهم خورد. وضع تازه در جهان درباره محیط‌زیست به‌ویژه پس از جنگ دوم جهانی که پاره‌ای پیامدهای رفتار انسان با طبیعت را پدیدار ساخت، جنبش‌های محیط‌زیست را در غرب پدید آورد. این پدیده تازه، در روزگار پهلوی دوم به ایران نیز آرام‌آرام راه یافت. این رسوخ البته نه در متن جامعه که میان کسانی چون اسکندر فیروز نمایان شد و بنیان‌گذاری کانون شکار ایران را به‌ سال1335 خورشیدی برای حفاظت از گونه‌های جانوری و نظم‌بخشی به شکار گونه‌های شکارشدنی در پی آورد. کانون شکار، دیگر همچون شکار شاهی و سنت نخجیرگاهی در ایران گذشته نبود که با خود مفهوم حفاظت را نیز به همراه داشت. پیدایش کانون شکار بدین‌ترتیب آغاز پژوهشم به شمار می‌آید که کوشیدم تا پایان دوره پهلوی دوم آن را پی گیرم.
 مفهوم محیط‌زیست در گذر تاریخ ایران چگونه پدید آمده و دگرگونی یافته است؟
محیط‌زیست، در معنای امروزین، مفهومی مدرن و نوین به شمار می‌آید. آنچه در گذشته، هم در جهان و هم در ایران وجود داشت منابع طبیعی، نه محیط‌زیست بود. این مفهوم از روزگار دیرینه تا فرارسیدن عصر انقلاب صنعتی و دخالت گسترده انسان در طبیعت به منظور بهره‌برداری بیشتر از آن برای دستیابی به سود مادی و افزودن بر روند توسعه اقتصادی و صنعتی، دارای باری اخلاقی و درهم‌تنیده با الهیات و برداشت دینی از پیوند انسان و طبیعت بود. تعریف انسان ایرانی از محیط پیرامون و منابع طبیعی، از دوران باستان تا اوایل سده چهاردهم خورشیدی، دگرگونی چندان نپذیرفته، همچنان همان نگاه اخلاقی و الهیاتی بر تعریف انسان از محیط پیرامونش حاکم بود. اما رفته‌رفته به‌ویژه از آغاز برنامه‌های عمرانی در‌ سال 1327 خورشیدی، با توجه به تأثیرهای دنیای بیرون بر نگاه برنامه‌ریزان توسعه و نیز پیدایش دگرگونی‌های شتابان در سبک زندگی ایرانیان، اصطلاح‌هایی چون «حفظ منابع طبیعی» و «حفظ منابع طبیعی کشاورزی» پدید آمد، سپس از اوایل دهه 50 خورشیدی و تدوین برنامه پنجم عمرانی، مفهوم «محیط‌زیست» در این برنامه و ادبیات برنامه‌ریزی توسعه و حقوق ایران وارد شد که نه بار اخلاقی، نه صبغه دینی و الهیاتی داشت.
 رویارویی ایران با مسأله‌های محیط‌زیستی و آلودگی‌های محیطی در این سرزمین در چه بسترها و عامل‌هایی ریشه دارند؟
اصولا ریشه آلودگی‌های محیطی را در رابطه انسان با محیط پیرامونش باید دانست. انسان‌ها بر پایه فرهنگ، دین، باورهای اجتماعی و فرهنگی، همچنین نیازهای اقتصادی‌شان، از منابع معدنی و طبیعی خود بهره می‌گیرند. ادراک‌های انسان‌ها حسی است و همواره در جریان رخدادها و روندهای تاریخی‌اند، از این‌رو نمی‌توانند پیش‌بینی کنند روند موجود چه مخاطره‌ها و پیامدهایی برای آنها، محیط پیرامون و آینده خود و نسل‌های بعد می‌تواند داشته باشد. مسائل محیط‌زیست ایران و آلودگی‌های پدیدآمده محیطی نیز در این وضع ریشه دارد. تمدن بشری از سده شانزدهم‌میلادی بدین‌سو به پیشرفت‌هایی خیره‌کننده در عرصه‌های مادی دست یافت. انسان از این‌رو بهره‌برداری از طبیعت و منابع طبیعی را جلوه‌هایی از غلبه خود بر طبیعت دانسته و آن را یکی از سکوهای پیشرفت خود به شمار می‌آورد. آمارهای تاریخی نشان می‌دهند بهره‌برداری از طبیعت چگونه روزبه‌روز افزایش می‌یافت و هیچ بخش محیط طبیعی از دست‌اندازی‌های انسان مدرن دور نماند. مثلا برداشت زغال‌سنگ در پاره‌ای کشورهای اروپایی از 1560 تا 1850میلادی افزایش بسیار داشت؛ بهره‌گیری از نفت و گاز نیز روند و سیر افزایشی داشت که فشاری سرسام‌آوری به طبیعت وارد می‌کرد. همین وضع در ایران نیز وجود داشت. ورود ابزار و وسیله‌های نوین غربی به ایران به‌ویژه با آغاز پروژه مدرنیزاسون و نوسازی از دوره پهلوی اول که البته گزینشی و کاریکاتورگونه بود، همچنین دگرگونی‌های روزگار پهلوی دوم، پیامدهایی بسیار منفی برای محیط‌زیست ایران به همراه داشت. آغاز حفر چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق در دوره پهلوی دوم، نمونه چنین دست‌اندازی‌هایی به طبیعت به شمار می‌آید. بهره‌گیری از طرح‌های سدسازی به‌ویژه سدهای بزرگ چندمنظوره، به علت مشکل‌های مالی دولت ممکن نبود، از این‌رو دولت با مشاوره «شرکت مشاورین ماوراء بحار» طرح حفر چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق را آغاز کرد و دامنه آن را روزبه‌روز گسترش داد. صرفه اقتصادی این طرح هم برای دولت و هم برای کشاورزان، گسترش حفر چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق را در پی آورد که پیامدهای آن امروز نیز مشخص است. سهم جامعه در پیدایش آلودگی‌های محیطی نیز البته به اندازه دولت، حتی بیش از آن بود. بسترهای سیاسی و حکومتی مانند دخالت دولت در همه گستره‌های جامعه، در بی‌توجهی به فرهنگ‌سازی برای چگونگی بهره‌برداری از منابع طبیعی، همچنین ناآگاهی جامعه و مردم به پیامدهای آلودگی‌های محیطی، بدین‌ترتیب در پیدایش مسأله‌های محیط‌زیستی ایران در یک سده اخیر موثر بوده است.
 نخستین سیاست‌های زیست‌محیطی ایران در چه دوره‌ای انجام می‌پذیرد و این سیاست‌ها در گذر زمان چه دگرگونی‌هایی از سر می‌گذرانند؟
زمانی که از سیاست‌گذاری سخن می‌رانیم، برنامه‌های مدون و باهدف در دوره‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت زمانی را در نظر داریم. درباره قانون‌گذاری در زمینه محیط‌زیست، «قانون تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام» مصوب 14 ذیقعده 1325 قمری، نخستین قانونی به شمار می‌آید که اشاره‌هایی درباره حفظ منابع طبیعی و محیط‌زیست در آن وجود دارد. ماده56 این قانون، یکی از وظیفه‌های حکام را حفظ و مراقبت از جنگل‌های دولتی دانسته و مقرر می‌دارد که «هرگاه برخلاف قواعدی که برای حفظ جنگل‌ها ایجاد شده است، اقدامی ملاحظه نمایند بدون فوت وقت ممانعت نموده، مراتب را به وزارت مالیه اطلاع بدهند». این قانون همچنین یکی از وظایف اداره نظمیه را کمک به «اداره اطفائیه و جلوگیری از حریق در بیابان‌ها و جنگل‌ها و غیره» و «مواظبت در اجرای قوانین راجع به شکار و صید ماهی و طیور که در غیرموقع به شکار و صید اقدام نشود» دانسته است. اما قانون‌های مرتبط با جنگل‌ها را باید نخستین ضابطه‌های رسمی برشمرد که هدفمند تدوین و برای اجرای‌شان بنگاه جنگل‌ها و سپس سازمان جنگل‌ها پایه گذارده شده‌اند. بنابراین حفظ و بهره‌برداری از جنگل‌ها را می‌توان نخستین سیاست‌گذاری مشخص در عرصه محیط‌زیست برشمرد. قانون حفظ و به‌سازی محیط‌زیست در‌ سال 1353 خورشیدی اما یک قانون ویژه به شمار می‌آید که محیط‌زیست را به معنای فنی و دقیق این مفهوم، در خود پوشش داده است. با تصویب این قانون، حیطه وظایف سازمان حفاظت از محیط‌زیست، نسبت به وظایف و اختیارهایی که در قانون شکار و صید برای سازمان شکاربانی و نظارت بر صید مقرر شده بود، افزایش بسیار یافت. این سازمان نه‌تنها عهده‌دار وظایف سازمان شکاربانی و نظارت بر صید شد که انجام پژوهش‌ها، بررسی‌های علمی و اقتصادی در زمینه حفاظت، بهبود و به‌سازی محیط‌زیست و جلوگیری از آلودگی و برهم‌خوردن تعادل محیط‌زیست را نیز برعهده گرفت.
 سیاست‌های محیط‌زیستی دولت در سیاست‌گذاری‌های کلان و برنامه‌های توسعه چه جایگاهی داشته است؟
جایگاهی ویژه نداشت، البته برنامه‌های عمرانی در این زمینه با یکدیگر متفاوت بودند. بیشترین جایگاه برای محیط‌زیست، در برنامه عمرانی پنجم بود که واپسین برنامه اجراشده در دوره پهلوی دوم به شمار می‌آمد. دولت، فصلی مشخص در این برنامه برای محیط‌زیست و حفاظت از آن در نظر گرفت، درحالی‌که محیط‌زیست پیش از آن در برنامه‌های عمرانی، فصلی جداگانه نداشت. دگرگونی‌هایی البته در برنامه پنجم عمرانی با دخالت‌های محمدرضا پهلوی پدید آمد که بازنگری در برنامه را در پی آورد. این دگرگونی به زیان سیاست‌های محیط‌زیستی شد، زیرا بر پایه این برنامه، چنانچه سیاست‌های محیط‌زیستی برای برنامه‌های کشاورزی و صنعتی مشکلی پدید می‌آورد، اولویت با سیاست‌های کشاورزی و صنعتی بود، بدین‌ترتیب همان نگاه توسعه ناپایدار به برنامه بازنگری‌شده پنجم راه یافت.
 کنش‌های دولت در زمینه‌های هنجاری (تقنینی، اجرایی و قضائی) و ساختاری (پدید آوردن نهادهای پشتیبان محیط‌زیست) چه روند یا روندهایی را دربرمی‌گرفته و چه دستاوردهایی داشته است؟
دولت ایران به دلیل ماهیت مطلقه و شبه‌مدرن‌بودن می‌کوشید از همه ابزارهای قضائی، تقنینی و اجرایی برای پیشبرد اهداف خود ازجمله برنامه‌های محیط‌زیست بهره گیرد، از این‌رو قانون‌هایی گوناگون در زمینه محیط‌زیست و منابع طبیعی به تصویب رسانید که متاسفانه هنوز همان‌ها قانون‌های پایه‌ای و اساسی در این عرصه به شمار می‌آیند. قانون‌های مربوط به جنگل‌ها، مصوب سال‌های 1321، 1338 و 1346 و قانون‌های شکار مصوب سال‌های 1335 و 1346 خورشیدی، مهمترین قانون‌های یادشده بوده‌اند. دولت همواره بر آن بود از مسیر راهکارهای انتظامی و انضباطی مردم را به پذیرش مقررات در زمینه حفاظت از محیط‌زیست وادارد. همچنین دولت نهادها و سازمان‌هایی گوناگون برای بهره‌برداری و حفاظت از منابع طبیعی پدید آورد. بنگاه جنگل‌ها، سازمان جنگل‌بانی، بنگاه مستقل آبیاری، کانون شکار، سازمان شکاربانی و نظارت بر صید، سازمان حفاظت از محیط‌زیست به همراه پاره‌ای وزارتخانه‌ها مانند آب و برق و نیرو، از مهمترین آنها به شمار می‌آمدند. روندی که دولت در زمینه حفاظت ازمحیط‌زیست پیش گرفت، به دلیل همان ماهیت شبه‌مدرن مطلقه -بدون توجه به جایگاه مردم در سیاست‌های دولتی و اجرای آنها- همچنین بر پایه پیروی‌نکردن دولت از الگوی توسعه پایدار، ناکام ماند. چه بسترها و زمینه‌هایی شما را بر آن داشت به تاریخ محیط‌زیست در ایران بپردازید؟
تاریخ، دانش پرداختن به مسأله‌های کنونی به شمار می‌آید و تنها به بررسی گذشته وابسته نیست. پرداختن به گذشته بدون توجه به امروز و مسأله‌های کنونی، تنها زمان ما را تلف می‌کند. مسأله‌های محیط‌زیستی، به‌عنوان مسأله امروز ما، در گذشته ریشه دارد و همچون همه مسأله‌های امروزین ما، آرام‌آرام از گذشته آغاز و در فرآیندی تاریخی به بحران در جامعه ما بدل شده است. این بحران زمانی حل می‌شود که به مسأله درآید. روش تاریخی در این میانه ما را یاری می‌دهد درکی درست از چیستی این مسأله داشته باشیم، بسترهای تاریخی پیدایی آن را بشناسیم و با بررسی و واکاوی آنها راه‌‌حل‌  پیشنهاد دهیم. دولت در دوره یادشده زمانی مورد توجه پژوهش، در زمینه جلب مشارکت همگانی در گستره محیط‌زیست چه کارهایی انجام داده است؟
الگوی جلب مشارکت همگانی در ایران، برخلاف بسیاری از کشورهای دموکراتیک، بر دخالت مستقیم دولت و از بالا به پایین استوار بود. شرکت و حضور فعال مردم در عرصه‌های همگانی و اقتصادی، در ذهن دولت پهلوی دوم، تنها از راه پیدایش سازمان‌های دولتی و الزام نهادهای گوناگون به تلاش در این زمینه امکان‌پذیر بود. دولت پهلوی دوم در دو دهه پایانی کوشید با تشکیل نهادها و سازمان‌هایی چون سپاه بهداشت، پیشاهنگی، لژیون خدمتگزاران بشر، خانه‌های انصاف و شوراهای ده، بر مشارکت همگانی در عرصه‌های گوناگون اجتماعی ازجمله محیط‌زیست بیفزاید. این سازمان‌ها البته تنها برای تشویق مردم به مشارکت در حفاظت از محیط‌زیست پدید نیامده بودند، اما در مجموعه وظایف خود، کارهایی در این راستا انجام می‌دادند. دولت پهلوی دوم دریافته بود مشارکت همگانی در ایران پایین بوده و مردم چندان در اجرای موفقیت‌آمیز سیاست‌های دولتی هم‌گرایی و همراهی ندارند. این نقش را متاسفانه مثبت می‌توان ارزیابی کرد. مردم در زمینه مسأله‌های محیط‌زیستی مشارکتی پایین داشتند و اساسا مجالی نیز برای آنها در این زمینه فراهم نمی‌شد. ضعف مشارکت همگانی، از مهمترین عامل‌های ناکامی سیاست‌های محیط‌زیستی دولت ایران در دوره یادشده به شمار می‌آمد. این نقطه ضعف البته در عامل‌های دیگری همچون ساختار نهادی، شبه‌مدرن، بروکراتیک و استبدادی دولت در کنار توسعه ناپایدار ریشه داشت. نگاه کاریکاتوروار دولت به توسعه، هرچند پیشرفت و رشد کشور را در پاره‌ای زمینه‌ها همچون اقتصاد و تا اندازه‌ای کشاورزی در پی آورده بود، اما در زمینه آزادی‌های مدنی و سیاسی، حتی اجتماعی پیشرفت چندانی دیده نمی‌شد. پهلوی دوم در 25‌سال دیکتاتوری -پس از کودتای 28 مرداد 1332 خورشیدی- همه سازمان‌های سیاسی غیرمذهبی و مدنی تأثیرگذار را تقریبا از میان برده یا از کارانداخته بود. کودتا، هم جنبش‌های ملی و هم حرکت‌های کمونیستی را سرکوب کرد. اتحادیه‌های کارگری نیز زیر نفوذ ساواک رفتند و نشریه‌ها بسیار سانسور می‌شد. کمتر نشریه و روزنامه‌ای را در این دوره می‌توان یافت -یا اصلا نمی‌توان یافت- که اجازه اعتراض یا نقد سیاست‌های دولت به‌ویژه نظرهای محمدرضا پهلوی را داشته باشد. استبداد شاه با گذر زمان همواره افزایش می‌یافت و در دهه 50 به جایی رسید که حتی رقابت واقعی میان احزاب را ناممکن ساخت، کارگران صنعتی از داشتن یک سازمان مستقل کارگری محروم بودند و اتحادیه‌های رسمی کارخانه‌ها نیز زیر نفوذ ساواک قرار داشتند. به سختی می‌شد پذیرفت سازمان‌های غیردولتی در آن روزگار برپا مانده باشند، بنابراین چندان فضایی برای فعالیت‌های اتحادیه‌های واقعی و کنش‌های جمعی برجا نمانده بود. برآمدن و پیدایش جنبش‌های اجتماعی و مشارکت همگانی مانند کشورهای دموکراتیک که با الگوی توسعه پایدار بیگانه نیستند، در چنین فضای بسته‌ای و با چنین استبدادرأی و دیکتاتوری سیاسی وجود نداشت و نبود مردم در فعالیت‌های اجتماعی در چنین شرایطی گریزناپذیر بود. اما پهلوی دوم در مقابل، باز در پی پایه‌گذاری سازمان‌ها و نهادهای گوناگون برآمد. او می‌پنداشت حضور و مشارکت مردم در زمینه‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، با برنامه‌ریزی دستوری و پیدایش سازمان‌ها امکان‌پذیر است، درحالی‌که حضور مردم زمانی ممکن می‌شد که در کنار توسعه اقتصادی، امکان توسعه سیاسی و آزادی‌های مدنی چون آزادی احزاب، مطبوعات، بیان و قلم نیز وجود داشته باشد. شاه می‌خواست جامعه در عرصه سیاسی مشارکت فعال و موثر نکند، اما در زمینه‌های گوناگون اقتصادی، اجتماعی و محیط‌زیست مشارکت جدی -آن هم دستوری و در چارچوب سازمان‌های دولتی- داشته باشد. این مدل توسعه، ناپایدار به شمار می‌آمد که حوزه محیط‌زیست را نیز دربرمی‌گرفت. این پژوهش در گستره تاریخ محیط‌زیست ایران، در نمایی کلی، چه دستاوردهایی پیش روی می‌گذارد؟ تصویر کلی از پیوند میان دولت و جامعه ایران با مفهوم محیط‌زیست چیست؟
چگونگی کنش دولت در زمینه سیاست‌گذاری محیط‌زیستی، مهمترین دستاورد پژوهش به شمار می‌آید. این پژوهش تاریخی نشان می‌دهد اگر دولت‌ها بخواهند بر پایه برنامه‌ریزی دستوری به پشتوانه ابزار زور، سیاست‌های‌شان را پیش ببرند، کامیاب نخواهد بود. بررسی تاریخ محیط‌زیست و برنامه‌ریزی دولتی در این زمینه در ایران چنین می‌نمایاند تا زمانی که قانون‌ها و ضابطه‌های محیط‌زیستی بر پایه راهکارهای انتظامی و انضباطی باشد و برنامه‌ریزی‌های توسعه نیز رویکرد دستوری بگیرند، پیشرفت در این زمینه رخ نخواهد داد. آن‌گونه که داده‌های تاریخی بیان می‌دارند، نگرش به توسعه کشور، بر پایه رویکردهای دموکراتیک و معطوف به حضور مردم در عرصه حفاظت از محیط‌زیست برمبنای خواست خودشان، نه اراده قدرت باید باشد. برنامه‌ریزی‌های دولتی بدین‌ترتیب، رویکرد آموزشی و ترویجی، نه جنبه دستوری باید بگیرند. نگاه دولت نیز به منابع طبیعی، تنها بر پایه سود اقتصادی نباید باشد. مردم‌سالاری در عرصه محیط‌زیست، در کنار توسعه پایدار و بازنگری در زمینه قانون‌های موجود محیط‌زیستی، راه‌حل مسأله‌های محیط‌زیستی جامعه کنونی ما به شمار می‌آید. تجربه تاریخی پیوند انسان و محیط‌زیست، هم در ایران و هم در جهان نشان می‌دهد اگر مردم خود را مسئول حل مسأله‌های محیط‌زیستی ندانند -چنان که امروز نیز نمی‌دانند و هیچ‌گونه مسئولیت جدی در این زمینه را برعهده نمی‌گیرند- دولت‌ها هرگز نمی‌توانند آنها را حل کنند.